shadow

دنیای نو

shadow

دنیای نو

تبریک

سلام.ولادت با سعادت امام حسین (ع) گوهر پر فروغ آسمان امامت و ولایت و همچنین ولادت با سعادت  حضرت ابوالفضل العباس (ع) مظهر وفا و رادمردی  رو به شما تبریک می گم.

 

امام حسین علیه السلام گوهر تابناک و چراغ درخشانى است که هماره بر تارک تاریخ درخشیده و خواهد درخشید. طالبان هدایت و انسان‏هاى خسته از ظلم و تبعیض و ذلت و ستیزه، نامردمى و ناجوانمردى را به حق رهنمون ساخته و بیدار نموده است. عنصر جاودانه‏اى که به یقین رمز ماندگاریش را در الهى بودنش باید جُست. سیره‏ ارجمندش را در قرآن باید نگریست تا به حقیقتش یا شمه‏اى از حقیقتش دست یافت. امام حسین علیه السلام نه تنها شاگرد مکتب قرآن که عِدْل و شریک قرآن است از این‏ روست که در فرازى از زیارتنامه‏ شریفش مى‏خوانیم: «السَّلامُ عَلَیکَ یا شریکَ القُران؛(1) سلام بر تو اى شریک قرآن» و در حدیث «ثقلین» نیز همدوشى امام به عنوان قرآن ناطق و قرآن به عنوان امام صامت گردیده است.

اُنس امام با قرآن به دوران حیات جسمى محدود نمى‏شود بلکه بعد از شهادت نیز ادامه دارد: «منهال بن عمرو» گوید، چون سر مطهّر امام علیه السلام را به دمشق آورده بر نى حمل مى‏کردند، من پیش روى او بودم. شخصى سوره‏ کهف را مى‏خواند تا رسید به آیه‏ شریفه‏ «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کَانُواْ مِنْ ءَایَتِنَا عَجَبًا؛ آیا پنداشتى که داستان اصحاب کهف و رقیم از آیات شگفت ماست؟!» به خدا سوگند ناگاه آن سر مطهر به سخن آمد و با زبان فصیح فرمود: «شگفت‏تر از اصحاب کهف، واقعه‏ شهادت و بردن من بر نى است.»

رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله فرمودند: «انى تارکٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کتابَ اللَّه و عترَتى اهلَ بَیْتى فَأِنَّهُمَا لَنْ یَفتَرِقا حتَّى‏ یَردِا عَلَىّ الحوض.»(2) حال که ائمه علیهم السلام چنین نسبت و خویشاوندى محکمى با قرآن دارند باید تفسیر قرآن را در آنان جُست که در «وجود آنها کرامت‏ها و فضیلت‏هاى قرآن و گنج‏هاى الهى نهفته است.

تبریک

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اقرا باسم ربک الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربک الاکرم، الذى علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم.

 سوره مبارکه علق ( آیه 1-5)

بخوان به نام پروردگارت که آفرید. همان که انسان را از خون بسته ‏اى خلق کرد. بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمى‏دانست، یاد داد.

مبعث پیام آور وحی ، پیامبر نور ورحمت بر مسلمانان جهان مبارک باد

نام : محمد

لقب : مصطفی

کنیه : ابوالقاسم

نام پدر : عبدالله

نام مادر: آمنه

تاریخ ولادت : 17 ربیع الأول

مدت امامت :  23 سال

مدت عمر : 63 سال

تاریخ رحلت : 28 صفر (11 ق)

 

                      ستاره ای بدرخشید وماه مجلس شد         دل رمیده ما انیس ومونس شد

             نگارمن که به مکتب نرفت وخط ننوشت                       بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد

         ببوی او  دل  بیمار عاشقان  چو صبا                                       فدای عارض نسرین وچشم نرگس شد

 

بعثت‏» انقلاب بزرگ برضد جهل، گمراهى، فساد و تباهى است.وسزاوار منت‏گذارى خداوند و در بردارنده حکمت و تربیت است.

محمد به مرز چهل سالگی رسیده بود او هر ساله سه ماه رجب وشعبان ورمضان را در غار حرا ( کوهى در شمال مکه ) به عبادت می گذرانید .

آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود که محمد درغار حرا مشغول راز و نیاز با خالق محبوب بود، صدای خجسته و با صلابتی را شنید که او را امر به خواندن کرد  . بعد از سه مرتبه پیامبر نیز با او خواند ؛ بخوان، بخوان به نام پروردگارت که آفرید. همان که انسان را از خون بسته ‏اى خلق کرد. بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمى‏دانست، یاد داد.

آری چه شروع زیبا و کاملی . این آیات از خواندن، خلقت، کیفیت خلقت، شکر و سپاس، علم و دانش و... سخن گفته است،  گویی باور خلقت اگر با علم و دانش عجین شود، انسان را به اوج آگاهی می رساند.

هنگامی که از غار پایین می آمد زیر بار عظیم نبوت و خاتمیت، به جذبه الوهی عشق بر خود می لرزید از این رو وقتی به خانه رسید به خدیجه که از دیر آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت:

مرا بپوشان، احساس خستگی و سرما می کنم!

و چون خدیجه علت را جویا شد گفت:

آنچه امشب بر من گذشت بیش  از طاقت من بود،‌امشب من به پیامبری برگزیده شدم!

خدیجه که از شادمانی سر از پا نمی شناخت، در حالی که روپوشی پشمی و بلند بر قامت او می پوشانید گفت:

من مدتها پیش در انتظار چنین روزی بودم می دانستم که تو با دیگران بسیار فرق داری، اینک به پیشگاه خدا شهادت می دهم که تو آخرین رسول خدایی و به تو ایمان  می آورم.

پس از آن علی که در خانه محمد بود با پیامبر بیعت کرد.

بعد از آن پیامبر اکرم (ص) از جانب خداوند مأموریت یافت تا خویشاوندان خود را به اسلام دعوت کند که این دعوت از دو جهت حائز اهمیت بود :

1- دعوت اقوام می توانست در شروع کار پشتوانه خوبی باشد واگر آنها دعت پیامبر (ص) را لبیک می گفتند، شاید کفار مکه جرأت آن همه جسارت را به خود نمی دادند.

2-  خانواده و اقوام اولین زیر ساختاری است که باید اصلاح شود تا جامعه روند اصلاحی خود را زودتر طی کند.

با مطالعه در آیات قرآن هدف ارسال رسولان به خوبی مشخص می شود و آن دستیابی مردم به فهم و درک اجتماعی برای اقامه عدل و قسط است. از بین بردن شرک ، احسان به والدین  ، وفا به عهد الهی، عدم خیانت به مال یتیم ، اجتناب از همه زشتی ها، ممانعت از آدمی کشی  ، صدق و راستی و دوری از دروغ ، ممانعت از فرزندکشی و...

 

تهیه وتنظیم : فرشته خدائی فر

احادیث گوهربار

پیامبر (ص)
141
فى المناقب لابن شهر آشوب :
کانَ النَّبِىُّ صلىاللهعلیهوآله قَبْلَ الْمَبْعَثِ مَوْصوفا بِعِشْرینَ خَصْلَةً مِنْ خِصالِ الأَنْبیاءِ، لَوِانْفَرَدَ أَحَدٌ بِأَحَدِها لَدَلَّ عَلى جَلالِهِ، فَکَیْفَ مَنِ اجْتَمَعَتْ فیهِ؟! کانَ نَبیّا أَمینا، صادِقا، حاذِقا، أَصیلاً، نَبیلاً، مَکینا، فَصیحا، نَصیحا، عاقِلاً، فاضِلاً، عابِدا، زاهِدا، سَخیّا، کَمیّا، قانِعا، مُتَواضِعا، حَلیما، رَحیما، غَیورا، صَبورا، مُوافِقا، مُرافِقا، لَمْ یُخالِطْ مُنَجِّما وَلا کاهِنا وَلاعَیّافا؛
پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله پیش از آن که مبعوث شود، بیست خصلت از خصلتهاى پیامبران را دارا بود که اگر فردى یکى از آنها را داشته باشد، دلیل بر عظمت اوست چه رسد به کسى که همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پیامبرى امین، راستگو، ماهر، اصیل، شریف، والامقام، سخنور، خیرخواه، خردمند، بافضیلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلیر و جنگاور، قانع، فروتن، بردبار، مهربان، غیرتمند، صبور، سازگار و نرمخو بود، با هیچ منجّم (قائل به تأثیر ستارگان)، غیبگو و پیشگویى همنشین نبود.
142
امام على علیهالسلام :
فى صِفَةِ النَّبىِّ صلىاللهعلیهوآله طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْکَمَ مَراهِمَهُ وَأَحْمى (أمْضى) مَواسِمَهُ یَضَعُ ذلِکَ حَیْثُ الْحاجَةُ إِلَیْهِ مِنْ قُلوبٍ عُمْىٍ وَآذانٍ صُمٍّ وَأَلْسِنَةٍ بُکْمٍ، مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الْغَفْلَةِ وَمَواطِنَ الْحَیْرَةِ... ؛
در توصیف پیامبر صلىاللهعلیهوآله مىفرماید: پزشکى است که با دانش خود، همواره میان مردم مىگردند، مرهمهایش را بهخوبى فراهم و ابزار کارش را آماده کرده و آنها را هر جا که لازم باشد، از دلهاى کور و گوشهاى کر و زبانهاى گنگ به کار مىبرد. غفلت گاهها و جایگاههاى حیرت را جستجو و با داروى خود آنها را درمان مىکند.
143
کعب الاحبار :
إِنّا نَجِدُ فِى التَّوراةِ: مُحَمَّدٌ النَّبىُّ الْمُخْتارُ لافَظٌّ وَلاغَلیظٌ وَلا صَخّابٌ فِى الأَْسْواقِ وَلایَجْزى السَّیِّئَةَ السَّیِّئَةَ وَلکِنْ یَعْفو وَیَغْفِرُ؛
ما در تورات چنین مىخوانیم: محمّد پیامبر برگزیده، نه تندخوست و نه خشن و نه اهل جارو جنجال. در کوچه و بازار، بدى را با بدى جواب نمىدهد، بلکه مىبخشد و گذشت مىکند.
144
امام حسین علیهالسلام :
کانَ صلىاللهعلیهوآله ... یُعْطى کُلَّ جُلَسائِهِ نَصیبَهُ وَلا یَحْسَبُ أَحَدٌ مِنْ جُلَسائِهِ أَنَّ أَحَدا أَکْرَمُ عَلَیْهِ مِنْهُ؛
پیامبر صلىاللهعلیهوآله بهره هر یک از همنشینان خود را عطا مىفرمودند و چنان معاشرت مىنمودند که کسى گمان نمىکرد شخص دیگرى نزد پیامبر از او گرامىتر باشد.
145
امام على علیهالسلام :
وَهُوَ خاتَمُ النَّبیّینَ، أَجْوَدُ النّاسِ کَفّا وَاَرْحَبُ النّاسِ صَدْرا وَأَصْدَقُ النّاسِ لَهْجَةً وَأَوْفَى النّاسِ ذِمَّةً وَأَلْیَنُهُمْ عَریکَةً وَأَکْرَمُهُمْ عِشْرَةً مَنْ رَآهُ بَدیهَةً هابَهُ وَمَنْ خالَطَهُ مَعْرِفَةً أَحَبَّهُ یَقولُ ناعِتُهُ: لَمْ اَرَقَبْلَهُ وَلا بَعْدَهُ مِثْلَهُ؛
او خاتم پیامبران است. بخشندهترین مردم بود، سعه صدرش از همه بیشتر (پرحوصلهترین مردم) و راستگوترین و پایبندترین آنان به عهد و پیمان. از همه نرمخوتر بود و رفتارش بزرگوارانهتر. هر کس بدون سابقه قبلى او را مىدید، هیبتش او را مىگرفت و هر کس با او معاشرت مىنمود و او را مىشناخت دوستدارش مىشد و هر کس مىخواست او را وصف کند، مىگفت: نظیر او را در گذشته و حال ندیدهام.
146
عایشه :
عائِشَةُ کانَ صلىاللهعلیهوآله أَلْیَنَ النّاسِ وَأَکْرَمَ النّاسِ وَکانَ رَجُلاً مِنْ رِجالِکُمْ إِلاّ أَنَّهُ کانَ ضَحّاکا بَسّاما؛
عایشه: رسول خدا صلىاللهعلیهوآله نرمخوترین و بزرگوارترین مردم بود. او هم مردى چون مردان شما بود، با این تفاوت که همواره خنده و تبسّم بر لب داشت.
147
فى المناقب لابن شهر آشوب :
کانَ النَّبىُّ صلىاللهعلیهوآله لایَقومُ وَلا یَجْلِسُ إِلاّ عَلى ذِکْرِ اللّهِ؛
در مناقب ابن شهر آشوب آمده است: پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله بر نمىخاست و نمىنشست مگر با ذکر خدا.
148
داود بن الحصین :
فى صِفَةِ النَّبِىِّ صلىاللهعلیهوآله ـ : کانَ رَجُلاً أَفْضَلَ قَوْمِهِ مُروءَةً وَأَحْسَنَهُمْ خُلْقا وَأَکْرَمَهُمْ مُخالَطَةً وَأَحْسَنَهُمْ جِوارا وَأَعْظَمَهُمْ حِلْما وَأَمانَةً وَأَصْدَقَهُمْ حَدیثا وَأَبْعَدَهُمْ مِنَ الْفُحْشِ وَالأَْذى وَمارُئِىَ مُلاحیا وَلامُماریا أَحَدا حَتّى سَمّاهُ قَوْمُهُ الأَْمینَ لِما جَمَعَ اللّهُ لَهُ مِنَ الاُْمورِ الصّالِحَةِ فیهِ، فَلَقَدْ کانَ الْغالِبُ عَلَیْهِ بِمَکَّةَ الأَْمینَ؛
داود بن حصین ـ در اوصاف پیامبر صلىاللهعلیهوآله ـ : او مردى بود که از همه قوم خود جوانمردتر، خوش اخلاقتر، خوش برخوردتر، همسایه دارتر، بردبارتر، امانتدارتر، راستگوتر، و از بدزبانى و آزاررسانى به دورتر بود. هرگز دیده نشد که با کسى کشمکش و مجادله کند. خداوند اخلاقوصفاتپسندیدهرادرآنحضرتجمعکردهبودتاجایىکهقومش او را امین نامیدند و در مکه غالبا با لقب امین از ایشان یاد مىشد.
149
عایشه :
ما کانَ خُلْقٌ أَبْغَضَ إِلى رَسولِ اللّهِ صلىاللهعلیهوآله مِنَ الْکَذِبِ وَمَا اطَّلَعَ مِنْهُ عَلى شَىْءٍ عِنْدَ أَحَدٍ مِنْ أَصْحابِهِ فَیَبْخَلُ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ حَتّى یَعْلَمَ أَنْ أَحْدَثَ تَوْبَةً؛
هیچ خصلتى نزد رسول خدا صلىاللهعلیهوآله منفورتر از دروغ نبود و هرگاه مطلع مىشدند یکى از اصحابشان دروغى گفته است، به او بىاعتنایى مىکردند تا آنکه مىفهمیدند توبه کرده است.
150
فى المناقب لابن شهر آشوب:
کانَ النَّبىُّ صلىاللهعلیهوآله ... یُجالِسُ الْفُقَراءَ وَیُواکِلُ الْمَساکینَ؛
در مناقب ابن شهر آشوب آمده است: پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله با تهیدستان مىنشستند و با مستمندان غذا مىخوردند.

1. المناقب لابن شهرآشوب 1/107

2. نهج البلاغه خطبه108

3.الطبقات الکبرى 1/360

4. بحارالأنوار 16/152/4

5. بحارالأنوار 16/190/27

6.الطبقات الکبرى 1/365

7.المناقبلابنشهرآشوب 1/127

8. الطبقات الکبرى 1/121

9..الطبقات الکبرى 1/378

10. المناقبلابنشهرآشوب 1/127